Sunday 28 December 2008

آشپزی

من آشپزی را خیلی دیر یاد گرفتم. تا قبل از ازدواجم تنها یک ماه دوره نقاهت مادرم غذا پخته بودم و دلیل اصلیش عدم تفاهم من و مامان در آشپزخانه بود من چپ دست بودم و مامان راست دست و حسابی ازدست چپول بودن من حرصی می شد برای همین تا قبل از بیست ساگیم که اصلاً آشپزی نکرده بودم و بعد هم تنها وقتی مامان در آشپزخانه نبود برای غذاهایی مثل لازانیا یا غذای چینی که مامان حوصله نمی کرد به آشپزخانه می رفتم. خوب چون آشپزی را ازکسی یاد نگرفتم زیاد تابع قانون هر غذا هم نبودم برای درست کردن هر غذائی فکر می کنم چی در آن است، بعد با میل خودم شروع می کنم وخیلی وقتها هم به آن چیزهایی اضافه و کم می کنم که اکثر مواقع بد نمی شود ولی خوب گاهی صدای همسر گرامی در می آید که نمی شود یک غذا را مثل خودش درست کنی مخصوصاً در زمینه خورشتها که به آنها تعصب دارد. می خواهم اینجا از این نوآوریهایم!!!!! بنویسم تا بعدها خودم هم یادم بیاید.

1 comment:

Unknown said...

سلام عزيزم من گام شمارم رو از دارخونه آينده تو شهرك غرب خريدم به مبلغ 5000تومن.
يه دونه هم از يه داروخونه تو اتوبان ستاري نزدي سردارجنگل كه شبانه روزي بود و الان اسمش يادم نمياد و از همون مارك قبلي بود به مبلغ 15000 تومن كه كاراييهاي بيشتري داره و جديدتره .اما من با همون قبليه راحت ترم.
شاد باشي